زهرا طوسی/
الان دولت به کمکهای مالی خارجی چشم دارد و بهبود وضعیت اقتصادی را منوط به روابط خارجی و پیوندهای اقتصادی اروپایی میکند؛ در همین حال که بسیاری از کارشناسان معتقدند اقتصاد داخلی و بهخصوص بخش تعاون در ایران شکست خورده و باید از آن دست کشید، دکتر روح الله ایزدخواه، استاد دانشگاه و پژوهشگر این حوزه تأکید میکند تعاون یک بخش راهگشا، عدالتمحور و اشتغالزا در کشور است به شرطی که به جای مدل کمونیستی آن، ساختار متناسب یعنی «شبکهسازی در قالب زنجیرههای مزیتدار منطقهای» را در کشورمان اجرا کنیم.
ایجاد اشتغال در بخش تعاون حداقل ۵۰ درصد ارزانتر از سایر بخشهاست، با این حال هماکنون سهم تعاون از اقتصاد ملی حدود ۵ درصد است و با وجود تاکید قانون سیاستهای اصل ۴۴، در عمل کمتر از ۱.۵ درصد از واگذاریها به این بخش اختصاص یافته است؛ این یعنی هیچکس امیدی به رشد این بخش ندارد. در یک کلام همه اشتغال و رونق اقتصاد کشور را در سرمایهگذاری مستقیم خارجی میدانند، اما دکتر ایزدخواه، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل اندیشگاه توسعه منطقهای فناوران نظر دیگری دارد که در گفتوگو با قدس با دیدگاههای این صاحبنظر آشنا میشوید.
*چرا باید وقت خود را روی بخش تعاونی بگذاریم که سالهاست جواب نداده است؟
کشورهایی که پس از جنگ جهانی دوم توسعه صنعتی پیدا کردند و عموماً در منطقه شرق آسیا و آمریکای لاتین بودند، چند رویکرد مختلف از نوع ساختاری داشتند؛ یکی از رویکردها این بود که شرکتهای بسیار بزرگ و چندمنظوره شکل دادند. مثل سونی و ال جی و سامسونگ که از سوزن تا کشتی را تولید میکردند. این شرکتها که برای تولید صدها محصول در چندین رشته اقتصادی آمادگی داشتند ساختارهای در هم تنیده هلدینگی داشتند و دولت هم به شکل مستقیم از آنها حمایت میکرد. ما نتوانستیم این ساختار را در کشور اجرا کنیم. چند کارخانه هم که متکی به دولت بودند تقریباً شکست خوردند یا با کارآمدی پایین کار کردند. رویکرد دومی که کشورهایی مثل سنگاپور و مالزی به سراغ آن رفتند سرمایهگذاری مستقیم خارجی بود. آنها درهای کشور را برای شرکتهای خارجی باز کردند و تا جایی پیش رفتند که مثلاً در سنگاپور مارک بومی پیدا نمیشود؛ این مدل نیز برای کشور ما جواب نمیدهد؛ چون سرمایه وارد کشورهایی میشود که به لحاظ ساختاری در حد شهر و کوچک هستند؛ مثلاً دبی از این دسته کشورهاست.
با درهای باز و سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ که به بنبست رسیدیم، پس چه رویکردی در کشور ما جواب میدهد؟
اتفاقاً پارادایم سوم که در کشورهایی مثل هند و چین و حتی در کشورهای اروپایی مثل ایتالیا پیاده شده و جواب داده رویکردی است که لازم است در کشور ما اجرایی شود. ما باید به جای اینکه به سمت سرمایهگذاری خارجی یا ایجاد شرکتهای بزرگ متکی به دولت و منابع رانتی برویم، دنبال شبکهسازی شرکتهای کوچک و متوسطی که در کشور وجود دارند باشیم. ۵۰۰ خوشه صنعتی در کشور شناسایی شده است که کلونی شرکتهای کوچک و متوسطی هستند که در یک رشته خاص در یک منطقه خاص فعالیت میکنند. هر جای ایران را نگاه کنیم، با تجمعی از بنگاههای کوچک و متوسطی که در یک منطقه خاص شکل گرفتهاند مواجه میشویم. مثلاً در یزد بنگاههای کوچک و متوسط کاشی فراوان هستند؛ ما حتی در مقیاس روستا هم خوشه کسب و کار تولیدی داریم. به عنوان نمونه یک روستا به نام ده ملا در شاهرود هست که خوشه چوب است، ۸۰ واحد کارگاهی کوچک در این روستا تجمع کردند؛ روستایی در چابهار داریم که قطب صیادی است؛ ۶ هزار نفر جمعیت دارد که همه صیاد هستند؛ چند صد قایق و کشتی و لنج دارند؛ رونق خوشه صیادی در این روستا به حدی است که بیکار ندارد و این منطقه برخلاف بسیاری از روستاها مهاجرپذیر نیز هست. پس این ظرفیت در کشور، برای شبکه کردن واحدهای اقتصادی کوچک و متوسط وجود دارد و این راهبرد اتفاقاً متناسب با ساختار کشور ماست.
یعنی گره کار اقتصاد و تعاونی با شبکهسازی واحدهای کوچک حل میشود؟
بله، دقیقاً راهبرد «شبکهسازی واحدهای کوچک و متوسط در قالب زنجیرههای اقتصادی مزیتدار منطقهای» برای کشور ما بسیار جواب میدهد. این مورد از راهبردهای اقتصاد مقاومتی است و نخستین گام از ۱۰ گامی محسوب میشود که رهبری در سال ۹۵ برای اقتصاد مقاومتی برشمردند.
رفتن به سمت توانمندسازی و توسعه زنجیرههای اقتصادی مزیتدار منطقهای، نخست با آن درونزایی که در اقتصاد مقاومتی گفته شده است سازگار است، دوم متکی به مردم است؛ چون این واحدهای کوچک و متوسط قریب به اتفاق مردمی هستند با بخش خصوصی سازگار است.
ما میتوانیم، اگر حول شرکتهای بزرگ مثل پتروشیمی، به جای خام فروشی، انبوهی از زنجیرههای مزیتدار صنایع کوچک پلیمری را در کنارش ایجاد کنیم، این در واقع برای کشور مزیت ایجاد کرده و ما را در مقابل تحریم، خام فروشی و سوداگری و بیکاری توانمند میکند.
چرا تعاونی بدین شکل فعلی در ایران شکست خورد؟
دقت کنید تعاونی شکلی از تعاون است؛ شرکت تعاونی یکی از چندین شکل تعاون است. تعاون یعنی همکاری بین واحدهای اقتصادی؛ یعنی اینکه هم افزایی داشته باشند و انفرادی و انتزاعی رفتار نکنند. چون امروز کار در دنیا بر پایه کار جمعی و شبکهای استوار است و دیگر این توقع از شرکتها نیست که بتوانند به تنهایی در برابر تمام مسائل و مشکلات اقتصادی بایستند. اما چرا ما فکر میکنیم در تعاونی شکست خوردیم؟ چون ما در تعاون، از بین انواع مدلهای مختلف، مدل کمونیستی را انتخاب و در کشور اجرا کردیم؛ مدلی که در ایران جواب نداد. مطابق با مدل کمونیستی، دولت متولی تمام اقتصاد است و باید مایحتاج مردم را تأمین، کالاها را تولید و زیرساختها را آماده کند؛ در این روش لازم بود برای راحت شدن کار، تعاونیهایی ایجاد شوند که رابطه توزیعی را بین دولت و مردم تنظیم کنند. این مدل تعاونی مصرف و توزیعی که متناسب با رویکرد کمونیستی اجرا کردیم، غلط بود.
حالا چکار باید کنیم؛ مثلاً در مدل تعاونی کشور نوسازی داشته باشیم؟
بله، باید به لحاظ قانونی و ساختاری بخش تعاون را در کشور متحول کنیم. تعاون به قول رهبری چشمه جوشان اشتغال است و در دنیا هم ما امروز میبینیم کشورهای بلوک غرب مثل اروپای غربی تعاونیهای پررونق در اقتصاد کشور دارند و در بخشهای مختلف اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و خدماتی ایفای نقش میکنند.
اصل تعاون یعنی همکاری در تولید. تعاونی ما امروز تعاونی مصرف کارکنان است؛ کارمندان عضو میشوند و سهامی میخرند و میروند خانه منتظر میمانند تا تعاونی برایشان مسکن یا کالا تأمین کند. با اینکه میدانیم تعاونی مصرف متناسب با رویکرد کمونیستی است اما در بخش تعاون نوسازی انجام ندادیم و هنوز هم داریم با ابزارهای فرسوده اقتصاد کمونیست به تعاونی نگاه میکنیم، درصورتی که باید به سمت اشکال جدید و توانمند و با بهرهوری بالا از مدل تعاونی برویم.
این شکل جدید را چطور ترسیم میکنید؟
ببینید، در بررسی مدل اقتصاد اسلامی، در صدر اسلام در بخش روستا و شهر مدینهالنبی به ساختار جالبی رسیدیم که مردم مشارکت جدی در اقتصاد داشتند و حاکمیت هم در اقتصاد حضور داشته است؛ البته به صورت نظارت و سیاستگذاری؛ بهعبارتی مردم عاملیت داشتند و حکومت نظارت داشته است. در این ساختاری که از کف روستا شروع میشده و ما میتوانیم از آن الهام بگیریم، تعاونیها خانوادهمحور بوده است نه فرد محور. هر هشت خانواده با هم یک گروه میشدند و کار کشاورزی میکردند؛ سر گروهها در سطحی بالاتر یک گروه دیگر میشدند و کار صنعتی میکردند. ولی در حال حاضر ما تعاونیهای مرزنشین داریم که ۱۵۰ هزار نفر عضو دارند، وقتی این همه عضو در جایی وجود دارد باید یک قدرت اقتصادی بسیار بزرگ ایجاد شود، ولی این تعاونی مرزنشین چکار میکند؟ با امتیازی که دولت به مرزنشینان داده کالا وارد میکند. این خلاف اصل تعاون است. این واحدهای خرد باید کنار هم جمع شده و همافزایی کنند و با لینک کردن توانمندیهایشان با هم یک کار بزرگ در اقتصاد انجام دهند. همان طور که بیان کردم مزیتهای فراوانی در کشور وجود دارد؛ فقط کافی است آقایان روستاها را یک بار دیگر از نو ببینند که چه مزیتهایی دارند. اگر اینها با مدلهای تعاونی و شبکهای و مردممحور با یکدیگر همافزایی کنند بیتردید میتوانند زنجیرههای اقتصادی منطقهای در کشور شکل دهند که مثل ستون فقرات یا شبکه مویرگی بدن، کل سیستم اقتصاد را با توان مردم احیا کنند.
نظر شما